آرزویم تو بودی اما باز، باتو دنیا تباه تر میشد
شعرهایم که قهوه ای بودند، ازهمیشه سیاه تر میشد
برتن کودکان آواره، زخمهای فشنگها گل کرد
مادری زار میزد و انگار، عالمی پرگناه تر میشد
مرزهایی جلوتر از حداند،مرز هایی عقب عقب رفتند
شهرها نامشان عوض میشد،نقشه ها اشتباه تر میشد
خانه هایی که ریختند از بُن،خانه هایی که سوختند از درد
روستا لحظه لحظه که میرفت،بد تر و دل نخواه تر میشد
چاه ها و قنات ها خشکند،رودها از همیشه خشک ترند
شاید از گریه های ویرانی،گلوی خشک چاه تر میشد
محمدجواد هدایت
این شعرها با منطق و برهان خوبی نیست
تر ,ها ,هایی ,خشک ,لحظه ,آرزویم ,دنیا تباه ,تباه تر ,هایی که ,آرزویم تو ,باتو دنیا
درباره این سایت